روزی بودی که نبودیم
ستاره ای داشتی که نداشتیم
زمینی داشتی که نداشتیم
خلق می کنی که نمیتوانیم
می بخشی که نمی دانیم
(ما نبودیم و تقاضا مان نبود)
نمی دانیم و نمی دانیم که نمدانیم
می ستاییمت حتی در گناه و نمی دانیم
مهرت را به هم میفروشیم و نمی دانیم
گلایه میکنیم از خودمان بر خودت و باز هم نمی دانیم
چگونه دلبری را بیاموزیم که خود دلباخته تو هستیم
و چگونه انکارت کنیم که هماکنون نفس میکشیم
HAVE A NICE DAY
همچنان: بار خدایا من از تو خواستارم به رحمت تو که فرا گرفته هر چیز را...
چگونه انکارت کنیم که هماکنون نفس میکشیم
مستی میی که به جامم میریزد برای هفته ها کافیست.