بویت

روزی بودی که نبودیم
ستاره ای داشتی که نداشتیم
زمینی داشتی که نداشتیم
خلق می کنی که نمیتوانیم
می بخشی که نمی دانیم
(ما نبودیم و تقاضا مان نبود)
نمی دانیم و نمی دانیم که نمدانیم
می ستاییمت حتی در گناه و نمی دانیم
مهرت را به هم میفروشیم و نمی دانیم
گلایه میکنیم از خودمان بر خودت و باز هم نمی دانیم
چگونه دلبری را بیاموزیم که خود دلباخته تو هستیم
و چگونه انکارت کنیم که هماکنون نفس میکشیم
نظرات 3 + ارسال نظر
A-KING یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:20 ب.ظ http://a-king.blogsky.com

HAVE A NICE DAY

اهو دوشنبه 16 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:45 ب.ظ

همچنان: بار خدایا من از تو خواستارم به رحمت تو که فرا گرفته هر چیز را...

مینروا دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:07 ق.ظ

چگونه انکارت کنیم که هماکنون نفس میکشیم
مستی میی که به جامم میریزد برای هفته ها کافیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد