زرد

چشمهایت دیدن را به تو تحمیل میکند
دستهایت لمس کردن را و گوشهایت صدا ها را
و تو دنیای آنها را درک میکنی
دنیایی که آنها برایت ساختند
۵ حس
۳ بعد
و دیگر هیچ
کاش میدانستی که در رویای دنیای خودت هستی
تو هستی نه در مغزت
که در بودنت
ونمی دانی که بودنت را فراموش کرده ای
و تو خاک خواهی شد

نظرات 3 + ارسال نظر
سوته دل سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:40 ب.ظ http://teribon-azad.blogsky.com

دوست عزیز
سلام
وبلاگتو خوندم و کلی حال کردم
خوشحال میشم به کوچه پس کوچه تنهائی من هم سری بزنی و اگر از مطالبم خوشت اومد لینکمو بزاری تو وبلاگت
پشیمون نمیشی
حق یارت

مینروا پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:20 ق.ظ

در صنعت ((اسم گذاری)) برای نوشته هاتون واقعا هنرمندین
اما خلاصه کردن دنیا توی ۵ حس و ۳ بعد بی انصافیه!یکی از نوشته هامو براتون میذارم

دراز میکشم و به صدای سکوت گوش میدهم
دلم را از لابلای هیاهوی گذشته بیرون میکشم
گذشته ای که من در ساختنش نقشی نداشته ام
کسی با من برای ایجادش مشورت نکرد..گذشته ای که تقدیرمحتوم من بود...
چشم میبندم وبه صدای سکوت گوش میدهم
نسیم که عبور میکند حریر لطیف دامنش روی پوستم کشیده میشود
صدای سکوت اجازه شنیدن نمیدهد
و من در خاطراتم جستجو میکنم...(چه کسی این آواز لطیف را در گوش من خوانده است؟)
این صدای زیبا صدای آشنای کیست؟
نسیم همه سلولهای پوستم را نوازش میکند..
قلبم میتپد..گوشم آواز را با ولع میبلعد و مغزم در جستجوی نشانه ای از صاحب صداست
صدای عبور خون در رگهایم را میشنوم...نفسهایم را عمیقتر میکشم تا احساسشان کنم
کسی گوش مرا با شنیدن مشغول میکند...چشمم را با دیدن و مغزم را با خاطرات مبهمی که ازو دارم
کسی مراقب من است...کسی سایه ناپیدای خوشبویش را بر من انداخته است
کسی که صدای سکوت مرا به یاد صدای زیبای دوست داشتنی اش می اندازد
آه که چه شادی وصف ناپذیری است ...
((کسی تا ابد مرا دوست دارد.))

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:11 ب.ظ

ستاره
ماه نقرهای با ستاره هاش تو آسمون شفاف می درخشید.
ســـــــــرد و تمیز . پرنده پر نمی زد . دلم سخت گرفت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد