صدای عشقت را از چند وجبی میشنوم نور روشن سبزت را با جانم میبینم کن فیکونت را در هستی عالم میستایم لحظه های درخت دوباره آغاز میشود و من در روح درخت به نظاره ات نشسته ام چراغانی درختان بی بدیع است و من .......... نه بهاری دارم و نه خزانی چون تو بهار مرا عمدا فراموش کردی